زمستان در نگارگری:
در طول تاریخ ادبيات و شعر الهام بخش نقاشی ايرانی بوده است. گويی نگارههای ايرانی علی رغم داشتن هويتی مستقل و جهانی مملو از خصوصيات منحصر به فرد، گاها مديون ادبیات نیز است. بهار و زمستان و تقابلهای اين دو از مضمونهای رايج در ادبيات ايرانی هستند و کمترشاعری از پرداختن به آن غافل مانده. اما انگار که نگارگران ايرانی بهشت ميخواستند.که بهار را اینچنین زیبا به تصویر کشیده اند. اين تمايل شــديد به منظره پردازی بهار گونهی طبيعت در نگارگری ايرانی بســيار چشمگير اســت. در حالی که انگار از زمستان خبري نيست.
بنابراین وجود فصول دیگر سال بویژه بهار و پاییز و وجود آثار اندکی از بازنمایی فصل زمستان در نگارگری دلایل مختلف و متعددی می تواند داشته باشد. که به دو دلیل عمده آن اشاره میکنیم:
اول : این اندک آثار بجا مانده از زمستان و به ویژه نما و صحنه های برفی در نگارگری می تواند به علت اندک ژرف ساخت های داستانی آن در ادبیات به عنوان مبنا و بن مایه اصلی مصورسازی آنها باشد. این مضمون در روایات و رخداد های تاریخی نیز تاحدودی پیدا می شود. ولی بدلیل عدم انطباق آنها با دیگر معیارهای لازم جهت مصورسازی، باز با عدم استقبال نگارگران و حامیان آنها از مصورسازی چنین موضوعی مواجه شده اند.
دوم : یکی از مفاهیم و ماهیت های اصلی نگارگری که استفاده نگارگران از رنگ های مختلف و درخشان در اجرای نگاره ها به ویژه در ترسیم مجالس (که یک داستان و مضمون زمستان نیز علی القاعده باید در چنین نوعی به نمایش درآیند) که خود بازتاب رنگ های نور هستند و نور و روشنایی عنصر اصلی صحنه آرایی نگاره هاست، اساسا تصویر یک زمستان خشک و خشن با رنگ های سرد و نمای برفی با سیمایی تک رنگ ، به نسبت فصول دیگر از جاذبه کمتری برای نگارگران و حامیانشان جهت مصورسازی برخوردار بوده اند.
با این حال، به تعداد محدودی از چنین نگاره هایی برمیخوریم که در اینجا آنها را در سه دسته کلی تقسیم می نماییم:
1- نگاره هایی که به نمایش فضای بشدت خشک و خشن صحنه و با رنگ های محدود و سرد و نمایش درخت یا درختچه های خشک و صخره های زمخت و خشن پرداخته و از متن داستانی خود نیز تبعیت نموده اند ، مانند نگاره ” حمله سگها بسوی یک شاعر” اثر کمال الدین بهزاد در مرقع گلشن ، یا نگاره “منظره زمستانی” اثر احمد موسی.
نمونه ای از فضاسازی فصل زمستان توسط استادان مکتب هرات که درخت های خشک و زمین یخ زده و صخره های زمخت از ویژگی های بارز آن است.
2- نگاره هایی که متن و داستان آن در زمستان اتفاق افتاده ولی بدلیل ترجیح نگارگر بر بازنمایی آن در جلوه ها و رنگهای درخشان و بر اساس ماهیت نگارگری ، آنرا همانند جلوه های دیگر فصول سال اجرا نموده است که نگاره جشن سده از نسخه های شاهنامه، نمونه بارز آن می تواند باشد.
3- نگارههایی که با ترسیم نما و صحنه برفی، بطور مستقیم به زمستان اشاره و جلوه های زیبای دیگری از آن آفریده اند و در این میان، متن حکایت یا رخداد تاریخی آن نقش اساسی داشته است. داستان ناپدید شدن کیخسرو و پهلوانانی نظیر گیو و بیژن و… در برف و مرگ آنها مهمترین حکایت در این میان است و در شیوه ها و مکاتب مختلف نیز به اجرا درآمده است که در ادامه به بازنمایی تعدادی از آنها می پردازیم.
چو برف از زمین بادبان برکشید
شدند آن دلیران همه ناپدید
یکایک ببرف اندرون ماندند
ندانم بدآنجای چون ماندند
نگارخانه